من و نخوووود

سلام  سلام خوشگل پسر..... مامانی امروز صبح که بیدار شدم به عادت هرروز داشتم جلوی ایینه هم با تو حرف میزدم وهم دلمو روغن مالی میکردم که اولین ردپاهای تورو دیدم 5 تا ترک کوچولو تو دلم افتاده بود که کلی ذووووووق کردم .... اولین نشانه های تورو که میبینم خیلی کیف میکنم ...مامانی دوست دارم 

این ست کالسکه اقا پسر محترم                                                                                               پسری من الان ٢ ماهه که یواش یواش خریدای تو رو شروع کردم ...

سلام سلام گل پسرم ... ....دیشب رفته بودیم سفره خونه اقاجون همه  اومده بودن عمه های منو  عموهام و بچه هاشون همه حال تو رو پرسیدن  و میگفتن کی به دنیا میای منم میگفتم یا اخرهای اذر یا اوایل دی..... همه منتظر اومدن تو هستن پسری ..... دیشب یه دیزی خوردیم با هم کیف کردیم خیلی خوش گذشت ...... فقط هوا سرد شده بوود تو گوله شده بودی نخوده مامان ......منم سردم شده بود دایی محمود رفت برامون پتو اورد و کشیدیم دورمون و گرم شدیم .... ایشالا به دنیا اومدی اگه هوا سرد نشده بوود باهم میریم سفره خونه ....گل پسری فقط ١٠ هفته مونده تو بیای بغلم هااااا.... من که با تمام وجود منتظرتم .... هنوز هم سرویس چووبتو نخردیم ایشالا تا اخر ماه با مامانی و اق...

مامانی این لباساتو که میبینم دلم غش میره ............                                                    اینم جوراب های پسر فسقلی     این هم پاپوشای پسری ...

اقا پسری الان بابا رفته بوود تره بار یه عالمه خوراکی های خوش مزه برامون خریده وووهر وقت هم که میریم دکتر خانوم دکتر میگه :شوهرت خوب بهت میرسه ها........من دیشب به بابا گفتم راستی خرمالو اومده ؟؟؟؟/......الان یه جعبه خرمالو خریده.....  و اندازه ٥نفر خرید کرده ........ فک کنم من بترکم ....... 

سلام ناز ناز مامان ......خوشگلم امروز برای اولین بار تو ردلم سکسه کردی ساعت ٩ صبح بود که من وبابا امیر خواب بودیم تو یه تکون محکم خوردی و بعد شروع کردی به سکسه کردن......با یه ریتم منظم واروم ...من سریع بابا امیرو بیدار کردمو و گفتم پسرمون داره سکسکه میکنه بابا با همون چشمای بسته یه لبخند عمیق زد امروز تو ٢٩ هفته هستی جیگر مامان

 این یکی از دیوارای اتاقته که با بابا امیر پتینه کردیم ...........                                                                   سلام پسری ... من 2 هفته پیش برگه تخلیه اتاقتو به بابایی دادمو و بابا امیر اتاق تو رو تخلیه کرد 5 سال بوود که بابا امیر اتاق تو رو کرده بود اتاق کارش ... بدون اینکه اجاره بده..........

سلام سلام نی نی نازم روزها سپری میشد و من بیشتر دلتنگ تو میشدم و روز شماری میکردم که وقت سونو برسه تا ببینمت که چه قد بزرگ شدی؟؟ تو نی نی خوبی هستی چون منو اذیت نکردی از نظر تغذیه هم به مشکل نخوردم و ویار نداشتم ... روزها گذشت و بالاخره روز سونو رسید روزچهارشنبه ١٢تیر ٩٢من و بابا امیر رفتیم برای سونو ان تی ....باورم نمیشد که تو همون نخوده مامانی ....بزرگ شده بودی دست و پاهات کامل معلوم بوود و داشتی شصت دست راستتو میخوردی بابا امیر که مبهوت تو شده بوود منم یه هو خندیدم تو هم تکون خوردی اقای دکترگفت نخندید لطفا....کامل چرخیدی و واسه بابا امیر دوتا لگد انداختی   اقای دکتر صدای قلب کوچولوتو برامون گززاشت و من معنی زندگی رو اون موقع بو...

سلام عشق مامان ....امروز اشک مامانی رو دراوردی ها......قربونت بشم ...نشسته بودم سر لب تاب رو صندلی  ....یه هو قلنبه شدی و محکم لگد زری ودلم یه عالمه پرید بالا بابا امیر هم اون لحظه داشت از کنارم رد میشد سریع صداش کردم وبا دست به تو اشاره کردم ...و باز یه تکون گنده خوردی و بابا امیر شوک شد و در جا خشکش زد و به دل من نگاه میکرد و منم به تو نگاه میکردم و چشام پر شده بود و بابا هم با ذوق و تعجب داشت تکونای واضح تورو نگاه میکرد و من هم اشکام میریخت پایین.....بابا امیر گفت اشک خوشحالی دیگه.... گفتم اره دیگه......مامانی خیلی خوشحالم که خدای مهربون تورو به ما داده و الان انقدر بزرگ شدی که تکونات با چشم معلومه.....     &...